ما، زرتشتيان بر اين باوريم كه خداوند ما را آفريده است، تا زندگاني را تازه كنيم و جهان را نو سازيم. تازه گرداني و نوكردن زندگاني و جهان مادي مقصود و هدف آفرينش است. به زبان گزارشهاي مقدس، به كار و كوشش براي نوكردن زندگاني «نبردكردن با اهريمن» گفته ميشود.
خويشكاري هر زرتشتي نبرد كردن با اهريمن است. هر يك از مردمان براي خويشكاري كردن آفريده شدهاند. در زندگاني روان هر يك از مردمان در برابر كارهاي او مسول است و در مينو روان به داوري فراخوانده ميشود. پس از داوري ، روان پاداش يا پادافره خواهد گرفت.
در گيتي اگرهر كسي خويشكاريهاي فردي واجتماع خود را به سرانجام رساند ، فَرَه به او رو ميكند وخوشبخت و دارا و توانا ميشود و فرهمند ميگردد.
تازه گردانيدن زندگاني يك راه دارد و آن نيز «راه اشويي» است. به «راه اشويي» رفتن همآهنگ شدن با «اشا» است.
همآهنگي با اشا به معناي رفتن به «راه اشويي» است. راه در جهان يكي است و آن راه اشويي است. رفتن به راه اشويي يا عمل كردن به فلسفهي دين زرتشتي آسان نيست. همآهنگي با اشا به معناي آن است كه هر لحظه و هميشه بايد آگاهانه و از روي دانش و خرد نيكي بر بدي برگزيده شود.
براي برگزيدن نيكي بايد آگاه و خردمند و دانا بود. آسنَ خرد يا خردذاتي را خداوند در نهاد هر يك از ما قرارداده است و خود ما نيز ميتوانيم با آموختن، گوشو سرود خرد يا خرد اكتسابي بدست آوريم. با كمك خردذاتي ميتوانيم دانش و آگاهي بدست آورده خردمند شويم و جهان را نو كنيم.
از ديدگاه دين زرتشتي، كار و انديشه انسان، ميبايد پيوسته در حال نوآوري باشد. زندگي بدون آفرينندگي، تيره و خاموش و مرگ آور است. كاشتن يك گُل و يا درخت تا نوشتن يك نوشتار و كتاب ، ساختن يك آهنگ و ايجاد يك هنر، زادن يك فرزند و فرآورد يك محصول ، همه وهمه خدمت و ياري به آفرينش است.
تنها زندگياي شكوهمند و سرشار و زنده است كه در آن همه نيروهاي انساني به كار ميافتد وهنر و نوآوري و شادي و خوشبختي تا جنب و جوش ، كوشش و پويش همه جا را فرا ميگيرد.
واپس گرايي، كهنه پرستي و خشك انديشي در آرمان زرتشتي ناستوده و ناشايست است.
گفتن«جهان و كارجهان جمله هيچ در هيچ است» در دين زرتشتي گناه است.
در دين زرتشتي، انسان بايد پيوسته براي بالا بردن توان بدني، خرد و روان خويش و همچنين براي بالا بردن توان اقتصادي، ديني و سياسي خود ابزارآلات ، شيوه و وسايل نوي بيافريند.
انسان بايد براي همزيستي با يكديگر و ايجاد تمدن، پويا و سودرسان براي همه،پيوسته درتلاش باشد.
آرمان زندگي انسان ، آباداني و شادماني جهانيان است كه ميتوان با انديشه، گفتار و كردار نيك به آن دست يافت.
در نماز اشم وهو ، ميخوانيم: «خوشبختي است، خوشبختي از براي كسي است كه بهر بهترين راستي، راست و پاك باشد». خوشبخت كسي است كه، كار خوب را تنها براي خوببودن خودِ آن كار انجام دهد و هيچگونه چشمداشتي نداشته باشد.
«پروردگارا بشود مانند كساني شويم كه جهان را به سوي تكامل و آبادي پيش ميبرند. اي خداوند جان و خرد و اي هستي بخش بزرگ، بشود كه در پرتو «راستي و پاكي» از ياري تو برخوردار گرديم تا زماني كه ما دستخوش بدگماني و دودلي هستيم، انديشه و قلب ما يكپارچه به توجه پيدا كند.»
اهنودگات، هات30، بند9
«اي مزدا كسيكه هميشه به انديشهي، ايمني و سود خويش است، چگونه به جهان شادي بخش مهر خواهدورزيد؟ پارساياني كه در برابر هنجار هستي و راستي وپاكي زندگاني ميكنند، در مكاني كه پرتو خورشيد تو درخشان و جايگاه دانايانست، به سر خواهند برد.»
سپنتمد گات، هات 50 ، بند2
ياري نامه :
1-زهرآب؛ دينبنده آونهير، جستاري دربارهي دين وآيين و گزارشهاي سپندينه؟ انتشارات راهگشا، شيراز، 1382،صص199تا204.
2-شهزادي؛ رستم،جهان بيني زرتشتي، انتشارات سازمان فروهر، تهران، 1367، صص30و31.
3-گاتها يا سرودهاي اشوزرتشت، ترجمهي موبد فيروز آذرگشسب.
|